فریدر وگلمان[۱]، یورگ برناردی[۲] • برگردان: کسرا نوراللهی •
مقالهای که در پی خواهد آمد، دو گرایش را در میان فوکوپژوهان به لحاظ تلقیشان نسبت به اثر «مراقبت و تنبیه» شناسایی میکند: در حالی که این کتاب در ابتدا مشتاقانه مورد استقبال قرار گرفت و مفاهیم محوری آن –و در صدر آنها مفاهیم «انضباط» و «سراسربینی»- بهتقریب [همهجا گیر شده و] مکرراً مورد استفاده قرار میگرفتند، اغلب اینگونه تصور میشد که همین مفاهیم محوری طی فرایند بالندگی فکری خود فوکو از درسگفتارهای «حکومتمندی»[۳] به بعد کنار نهاده [و با مفاهیم دیگری جایگزین] شدند. با اینحال مقالات این شمارهی ویژه [از مجلهی «فوکوپژوهی»] نشان میدهند که اگر مراقبت و تنبیه با دقت و بهدور از اشتیاقی عاری از وجوه انتقادی[۴] و نیز با پرهیز از میل به رد [و پسزنی] تندروانه، خوانده شود، همچنان حامل الهامات فراوانی برای تحلیل فرهنگی و نظریهی انتقادی امروزین است.
در ژوئن سال ۱۹۷۵، چهار ماه پس از انتشار مراقبت و تنبیه، فوکو انتظارات خود از کتابش را با این ایماژ جالب ابراز میکند: «من به کتابهایم به چشم مینها و بستههای انفجاری نگاه میکنم… امیدوارم که همینطور هم باشند!». فوکو با معرفی خود به عنوان یک «انفجارچی»[۵] یا مأمور حمل اقلام انفجاری در آغاز مصاحبهاش با راجر پل درویت، از این استعاره و تمثیل در تمام طول گفتگو استفاده و اذعان میکرد که از عمل نکردن بستهی انفجاری «جنون و تمدن»[۶] آزردهخاطر است؛ «تصور میکردم جرقهی نخستین یک انفجار را زدهام و با اینحال صدایی به گوش کسی نرسید»؛ در حالیکه رؤیایش آن بود که آن کتاب «محمولهای انفجاری به کارآمدی یک بمب و به زیبایی یک «آتشبازی»[۷] باشد.[۸]
[انتشار] مراقبت و تنبیه چه تأثیری داشت؟ زندانها همچنان پابرجا هستند، قدرت انضباطی – مراقبتی مسلماً به شکست و ناکامی دچار نیامده و در هر کجا هم که چنین شده، بیشک باید به پرسش از آن پرداخت که چنین دستاوردی با چه هزینهای حاصل شده است. بنابراین، در حالی که ممکن است ما از منظری اکتیویستی، داستان موفقیت [آشکار و] بیشائبهی «مراقبت و تنبیه» را به چالش بکشیم، آلن. دی. شریفت بهدرستی یادآور میشود که «خوانشی که فوکو در «مراقبت و تنبیه» از سازوکارهای انضباطی – مراقبتی بهدست میدهد، به نحوی بازگشتناپذیر شیوهی ادراک و تأمل محققان علوم انسانی و اجتماعی پیرامون چگونگی کاربست روابط قدرت را در جوامع مدرن و معاصر غربی دگرگون ساخته است». در عینحال، هرچند در اینجا نمیتوانیم تاریخ کاملی از دریافتها [و برداشتها]ی صورتگرفته از «مراقبت و تنبیه» طی چهار دههی پس از انتشار آن ارائه کنیم، مایلیم توجهات را به [فراز و نشیب و] نوسانی خاص جلب کنیم که در نگرش محققان فوکویی نسبت به کتاب «مراقبت و تنبیه» پدید آمده است. پس از آن دورهی غافلگیری اولیه[ی ناشی از انتشار اثر]، کتاب «مراقبت و تنبیه» مشتاقانه مورد پذیرش واقع و [از سوی پژوهشگران] به کار گرفته شد: مفاهیم «میکروفیزیک قدرت[۹]»، شناخت تشویشافزای [جامعهی کنونی چونان] جامعهای انضباطی – مراقبتی، و تحلیل شایان توجه [و تأمل] مفهوم «سراسربینی»، به منزلهی ابزارهایی برای شناخت انتقادی «زمان حال» [با استقبال روبرو شده و] مورد استفاده قرار گرفتند. سازوکارهای قدرت انضباطی تقریباً در همهجا مورد شناسایی قرار میگرفتند: در حسابرسی[۱۰]، بدن زنان، جرمشناسی، دیزنیلند و… موارد متعدد دیگری که فهرستی طولانی را تشکیل میدهند. تشخیص [آنکه در] جامعهای «انضباطی – مراقبتی» [زندگی میکنیم]، به نظر دقیق [و درست] میآمد، حتی با وجود آنکه چنین توصیف [تام و] فراگیری میبایست مورد پیرایش جامهشناختی و تاریخی واقع شود و دلالات آن برای کنش سیاسی با دقت بیشتری مورد وارسی قرار گیرد. شاید بزرگترین «داستان موفقیت» از آن ایماژ «سراسر بین» یا «پانوپتیکن»[۱۱] باشد؛ این دستگاه دوزخی و شگرف که کارکرد آن اعمال خودکار قدرت بود.تا چند صباحی، «نظارت» و «سراسربینی» بهنظر تداعیگر امری واحد بودند، بههمان ترتیب که مفهوم فوکویی «قدرت» با «قدرت انضباطی» یکسان انگاشته میشد.
این روند در سالهای دههی ۱۹۹۰ تغییر کرد، زمانی که آن تشخیص [«انضباطی – مراقبتی»] که بهنظر با تأیید و تثبیت بیپایان همراه بود، با چالشهای جدی روبرو شد. دو متن در فاصلهگیریهای جدلی و رو به تزاید از مفاهیمی که «مراقبت و تنبیه» عرضه میکرد، نقشی محوری داشتند: مقالهی کوتاه دلوز با عنوان «ضمیمهای در باب جوامع کنترلی»[۱۲] و گزین مقالاتی با عنوان «اثر فوکویی» که بدل به بارقهی آغازین «مطالعات حکومتمندی»[۱۳] شد. هر دوی آن متون استدلال میکردند که مفاهیم «انضباط – مراقبت» و «سراسربینی» نمیتوانند درکی مکفی و بسنده از روابط قدرت معاصر، که صورتهای بس انعطافپذیرتری نیز یافته بودند، به دست دهند و هر دو نیز مدعی بودند که »انضباط – مراقبت» آخرین [و کاملترین] تحلیل فوکو در زمینهی روابط قدرت نبوده است. استدلال اخیر به مضمونی رایج تبدیل شد: پژوهشگران فوکویی در همانحال که به تصدیق آن میپرداختند که «قدرت انضباطی»، «جامعهی انضباطی» یا «سراسربینی» ممکن است به نحوی مکفی نتوانند به ترسیم [و درک دقیق] صورتهای امروزین قدرت بپردازند، [با طرح این ادعا که] این فوکو بود که ابزارهای مفهومی لازم برای ترسیم صورتهای مزبور را در اختیار ما نهاد، به دفاع از جایگاه همچنان مهم فوکو پرداختند. نمونهی مناسب در این زمینه مباحثهای است که میان ننسی فریزر[۱۴] و توماس لمکه[۱۵] درگرفت؛ در تقابل با ادعای فریزر مبنی بر آنکه فوکو نهتنها دچار «سردرگمی تجویزی» است، بلکه به این علت که تحلیلیات او در باب «قدرت انضباطی» تنها متناسب با جامعهای فوردیستی است[۱۶]، حتی به لحاظ تجربی نیز واجد بینشهای روشنگر [و ارزشمندی] برای زمان حال نیست، لمکه ادعا میکند که فوکو تحلیلیات خویش از قدرت در درسگفتارهای موسوم به «حکومتمندی» را دقیقاً به قصد پرداختن به صورتهای جدید قدرت در جامعهی پسافوردیستی پرورد:
«فوکو خود به نابسندگی یا دستکم محدودیت تحلیلهای خویش واقف شد؛ تحلیلهایی که در واقع در نیمهی نخست سالهای دههی ۱۹۷۰ [بیشتر] متمایل به مقولهی «مراقبت – انضباط» به عنوان تکنیک مسلط قدرت بودند. از میانهی دههی ۱۹۷۰ – و بنابراین دقیقاً از زمانی که نخستین ترکها [یا تزلزلها]ی آشکار در [سامان حاصل از] الگوی فوردیستی «تنظیمگری»[۱۷] نمایان شدند – میتوانیم فاصلهگیری نظری رو به رشدی را از الگوی «انضباطی» در کار فوکو تشخیص دهیم، که در آن مقطع به زعم فوکو به نحوی نادر، صورتی «غیر مقتصدانه»[۱۸] و «آرکائیک»[۱۹] از قدرت بود».
به این توجه داشته باشید که بر اساس دفاع لمکه، مفاهیم شناختآفرین [کتاب] «مراقبت و تنبیه» جای خویش را به «تحلیلیات حکومتمندی»[۲۰] فوکو سپردهاند. بنابراین به جای تشخیص یک «جامعهی انضباطی»، مطالعات حکومتمندی نولیبرالیسم یا «لیبرالیسم پیشرفته»[۲۱] را در جایگاه آن صورتی از عقلانیت سیاسی امروزین مینشانند که اگر خواهان نقادی «لحظهی حال» خویش باشیم، باید آنها را مورد واکاوی قرار دهیم. در مورد [خاص] پانوپتیکن [نیز]، مطالعات نظارتپژوهی توأمان با رد کامل مفهوم فوکو، شمار متعددی از اصطلاحات جایگزین [سراسربینی] را به کار گرفتهاند.
پس با این اوصاف، «مراقبت و تنبیه» آیا تنها [گونهای] آتشبازی است که جرقههایی از آن در حافظهی ما باقی مانده است؟ آیا مفاهیم شناختآفرین این کتاب، چه در نتیجهی جایگزینی با [مفاهیم مندرج در] آثار بعدی فوکو و چه به این دلیل ساده که در دورهای که در تسخیر فناوریهای دیجیتال است، دیگر اعتباری ندارند، منسوخ و منقضی شدهاند؟ منباب مثال، «مراقبت و تنبیه» به لحاظ رویکرد روششناختیاش میتواند واجد چه بینشها و چشماندازهای دیگری برای ما باشد؟ هیچیک از نویسندگان [این شمارهی ویژه از مجلهی «فوکوپژوهی»] مدعی آن نیستند که ما میتوانیم تشخیص و شناخت ارائهشده از سوی فوکو به آن صورت «بکر» [و اولیهای] را که در «مراقبت و تنبیه» پیشنهاد کرد، بهسادگی مورد تأیید [و تصدیق] قرار دهیم. با اینحال، همهی آن نویسندگان [در کار خویش] نشان میدهند که چگونه مفاهیم شناختآفرین فوکو و چشماندازهای برآمده از آن مفاهیم، در زمان حال همچنان مفید [و الهامبخش] هستند. آغازگر سلسلهمقالات این شمارهی ویژه طرح پیشنهادی درخشان و ملهم از دلوزِ سوزان کراسمان[۲۲]، برای خوانش تحلیلیات قدرت فوکو بر حسب مقولهی «رؤیتپذیری»[۲۳]، است؛ اینکه چگونه «دیدن»، «دیدهشدن» و «تصور دیدهشدن» افکار، کنشها و سوژهگی ما را شکل میبخشند. کراسمان از «مراقبت و تنبیه» برای برقراری تضاد میان رژیمهای انضباطی – مراقبتی «رؤیتپذیری» با رژیمهایی که اکنون با آنها روبرو هستیم استفاده و در اینراه بر تفاوتهای میان سوژهی «انضباطی» و سوژهی دیجیتال امروزین تمرکز میکند. در عکسهای با دور آهستهی تروور پگلن از نقاطی که از آنها سرویسهای مخفی به اجرای نظارتهای فراگیر خویش میپردازند، کراسمان به کشف شیوهای از چشمدرچشم شدن [و نظارتگری متقابل] با آن سرویسهای نظارتی نائل میآید که از همدستی با رژیمهای [کنونی] «رؤیتپذیری» ما سرباز میزند.
توبیاس ماتزنر[۲۴] نیز بینشهای فوکو را نسبت به مکانیسمهای قدرت انضباطی برای فهم و درک اشکال امروزین کنترل و نظارت دیجیتال مورد استفاده قرار میدهد. او توصیفات فوکو از وارسیهای انضباطی زندانیان، دانشآموزان و کارگران را به مثابه اشکال اولیهی گردآوری و پردازش دادهها مورد بازخوانی قرار داده و آنها را با کردارهای امروزین معطوف به پردازش داده مقایسه میکند. ماتزنر خاصه نشان میدهد که [صرف] «گشودن جعبههای سیاه»، مانند افشای اینکه چگونه الگوریتمها برای اعمال نظارت به کار میروند، از آنجهت کافی نیست که اثرات سوژهگیآفرین[۲۵] دادهپردازیهای انضباطی را به فراموشی میسپارد. او در نهایت ادعا میکند که برای فهم آنکه چگونه «تولید داده» و «خویشتن – سازی» درهمتنیدهاند، به مفهومی متفاوت و «پرفورماتیو» از «دادهها» نیازمندیم.
در حالی که مقالات کراسمان و ماتزنر کتاب «مراقبت و تنبیه» را به عنوان نقطهی عزیمت تاریخیشان برای ترسیم شباهتها و تفاوتهای کردارهای نظارتی از گذشته تا زمانحال در نظر میگیرند، پترا گرینگ[۲۶] به متن کتاب فوکو باز میگردد: او در خوانش دقیق خویش از مراقبت و تنبیه به طرح این استدلال میپردازد که ریشهی مشکل استفاده از مفهوم پانوپتیکن به عنوان مدل قدرت انضباطی، نه در گسترش بیش از حد آن برای پوشش دادن هر گونه از کردار جدید در زمان حال، بلکه در آن [قسم از] مفهومسازیهای گمراهکنندهای از قدرت و سوژهگی است که [پانوپتیکن] موجب [شکلگیری و گسترش] آنها شده است. گرینگ ادعا میکند که در واقع توجهاتی که پانوپتیکن به سوی خود جلب کرده، ما را به سوی فوکویی یکسره «بدخوان»[۲۷] رهنمون ساخته است: حتی [خود] کتاب «مراقبت و تنبیه» هم از پانوپتیکن برای تحلیل آن استفاده نمیکند که چگونه امر انضباطی سوژههای خویش و بدنهای رام اما توانمندشان را خلق میکند. بنابراین، پانوپتیکن را نه چونان تکنیکی برای «سوژهسازی»[۲۸]، بلکه باید همچون «گامی انتقالی» در گذار از مکانیسمهای قدرت حاکمیتی به مکانیسمهای قدرت انضباطی دانست. در عوض، اهمیت تاریخی و نظاممند قدرت انضباطی در فرایند «خودکارسازی» ریشه دارد.
دو مقالهی پایانی [این شمارهی ویژه] در نوشتارهایی کاملاً متفاوت با یکدیگر، به تفحص در [مقولهی] تولید «انحراف»[۲۹] میپردازند. توماس بیبریچر[۳۰] میکوشد مقولاتی که فوکو برای تحلیل مکانیسمهای قدرت انضباطی بهکار برده بود – اعم از مستندسازی موارد، سازماندهی روندهای خلق و تکوین، بهنجارسازی قضاوتها و مواردی از این دست – [را] از سطح فردی [خارج کرده و برای آنها] ترجمانی در سطح دولت – ملتها [عرضه کند]. بر اساس استدلال بلندپروازانهی بیبریچر، رژیم اتحادیهی اروپایی در زمینهی سازوکارها و مکانیسمهای حسابرسی و تحریم، آزمایشی است برای تولید «انحراف»ی اقتصادی در مقیاسی کلان: اعمال مراقبت و تنبیه در قبال تمامی اقتصادهای ملی با بخشیدن «روح»ی [مشترک] به آنان به منظور به بند کشیدنشان.
در پایان [و در مقالهی پایانی مجموعه]، فیلیپ ووشنر[۳۱] توجه ما را به کردارهای تنبیهی در رسانههای اجتماعی دیجیتال معطوف میکند. او با نظر به مورد «شرمندهسازی عمومی»[۳۲] به طرح این استدلال میپردازد که ما نباید بازگشت مجازات تنبیهی با قصد شرمندهسازی را به مثابه تکرار امری «نابهنگام»[۳۳] رد کنیم. به جای آن، ووشنر بر آن است که این مورد خبر از دشواری و دستبهگریبانی امروزین ما با آرمان [برقراری] «نظامی حقوقی» میدهد که صرفاً مبتنی بر مقولهی «گناه» است، و منظومهی نوپدیدی از «شرم» و «گناه» که امروزه قادر به مشاهدهی آن هستیم، مولد کردارها و اشکال نوینی از انحراف در عرصهی عمومی است.
«من یک انفجارچی (مأمور حامل بستههای انفجاری) هستم. من چیزی را میسازم که دست آخر به کار محاصره[۳۴]، جنگ و تخریب[۳۵] میآید. من به تخریبگری علاقمند نیستم، اما هوادار رخنهکردن، پیشروی و فرود آوردن دیوارهایم». «مراقبت و تنبیه» اگر با دقت و بدون اشتیاق عاری از علقهی انتقادی و یا رد و پسزنی ناشی از رویکردی افراطی خوانده شود، به زعم ما همچنان قادر است ابزارها و روشهایی را برای تخریب و فرود آوردن پارهای از دیوارها – دستکم در افکار و نظریههای ما – فراهم آورد.
لطفاً در نقل و ارجاع به مطالب، حقوق این وبسایت و همکاران آن را محترم بشمارید.
متن اصلی:
https://rauli.cbs.dk/index.php/foucault-studies/article/view/5338
[۱] Frieder Vogelmann, University of Bremen
[۲] Jörg Bernardy, Zeppelin University & The School of Life Berlin
[۳] Governmentality
[۴] Uncritical Enthusiasm
[۵] Blaster
[۶] Madness and Civilization
[۷] Fireworks
[۸] در ادامهی این سطور ابتدایی نکاتی دربارهی شمارهی ویژهی مجله مطرح شده که از درج آنها در این برگردان صرفنظر شده است – م
[۹] Microphysics of power
[۱۰] در سطور بعدی مصداقی از آن در موضوع «حسابرسی و تحریم در چارچوب اتحادیهی اروپایی» عرضه شده است – م
[۱۱] Panopticon
[۱۲] Gilles Deleuze, “Postscript on the Societies of Control,” October 59 (1992).
[۱۳] Governmentality Studies
[۱۴] Nancy Fraser
[۱۵] Thomas Lemke
[۱۶] Nancy Fraser, “From Discipline to Flexibilization? Rereading Foucault in the Shadow of Globalization,” Constellations 10, no. 2 (2003): 165–۶٫
[۱۷] Regulation
[۱۸] Uneconomic
[۱۹] از آن دست واژههایی است که به زعم ما معادل فارسی قدرتمندی برای آن ارائه نشده است. شاید یکی از معادلهای پیشنهادی داریوش آشوری را بتوان توصیه کرد: «کهنشیوه» – م
[۲۰] Analytic of Governmentality
[۲۱] Advanced Liberalism
[۲۲] Susanne Krasmann
[۲۳] Visibility
[۲۴] Tobias Matzner
[۲۵] subjectivizing effects
[۲۶] Petra Gehring
[۲۷] Thoroughly Misread
[۲۸] subjectification
[۲۹] Delinquency
[۳۰] Thomas Biebricher
[۳۱] Philipp Wüschner
[۳۲] Public shaming
[۳۳] Recurring Anachronism
[۳۴] Siege
[۳۵] Destruction
دیدگاهتان را بنویسید