پانزدهم ژانویهی ۲۰۱۹ برابر بود با یکصدمین سالمرگ رزا لوکزامبورگ.
لوکزامبورگ به شیوهای که تا به امروز از تراژیکترین صحنههای تاریخ اندیشهی چپ است، در برلین به قتل رسید؛ برلینی که نکبت سلطنت را پشت سر نهاده بود، اما هیچ مهیای زمانهی پساسلطنت نبود.
سمت و سوی تحولات زمانه به ما میگوید که باید اهمیت زیادی برای اختلافات و تبادلات نظری میان لوکزامبورگ و لنین؛ لوکزامبورگ و برنشتاین؛ لوکزامبورگ و کائوتسکی؛ لوکزامبورگ و لیبکنشت، و البته لوکزامبورگ و مارکس، قائل شویم.
لوکزامبورگ دگرگونیخواه بود اما این دگرگونیخواهی نسبتی با ائتلافهای اقتضایی و فرصتطلبانه با کانونهای ارتجاعی نداشت.
لوکزامبورگ سوسیالدموکراتی فعال بود اما هیچ رغبتی به رفورمیسم منفعلانه و بیپرنسیب اگوست ببل نداشت و دههها پیش از آنکه سوسیال دموکراسی آلمانی اینچنین طعمهی نولیبرالیسم مرکل شود، خوانش سادهانگارانهی کسانی چون برنشتاین از «تحول» را زمینهساز چنین غایت پارادوکسیکالی دانسته بود.
سالهای زیادی از عمر لوکزامبورگ را میشد در تعبیر «تدارک تغییر» خلاصه کرد، اما این تغییرخواهی هیچگاه تن به غلبهی مدیوم «حزبی» بر تأملورزی جمعی و آگاهی عمومی نداد. لوکزامبورگ اشتیاقی به تحولات «شگرف اما کمدامنه» نداشت، ار هر «خروش»ی به وجد نمیآمد و هر «انبوه تودهوار»ی را نویدبخش دگرگونی نمیدانست.
فیلم «رزا لوکزامبورگ» به کارگردانی فونتروتا را برخی به این متهم کردهاند که تصویری بیش از حد «زنانه» از این شخصیت انقلابی ارائه میکند. این انتقاد را نیز باید به دستمایهی نقد مضاعف آن خوانشی از «رهایی» تبدیل کرد که با نگاه زمخت خویش، هر قسمی از «زنانهگی» را به جهان بورژوایی میآویزد و به همین منوال، «تجربهی پرولتاریایی» را نیز به تمثالی منسوخ از «کارگر» محدود میکند.
لینک دانلود: (زیرنویس انگلیسی / بدون نیاز به فیلترشکن)
https://yekupload.ir/7f1c433a306bb730/Obscura.ir_Luxemburg_Subtitled.mp4
دیدگاهتان را بنویسید